به گزارش فراز، یک پژوهشگر علوم دینی با اشاره به اختلافات نظری موجود در خصوص نحوه اجرای حجاب در جامعه، میگوید: نباید کسی سوء استفاده کند و بگوید کسی که گفت حجاب الزامی نیست مخالف حجاب است. بحث این است که آیا حکومت میتواند متصدی شود یا نه؟ البته برخی به عمد بد معنا میکنند نه اینکه نفهمند، میفهمند که آن آقا هم مثل خودش با اصل حجاب موافق است و حرمت بیحجابی را قبول دارد اما بحث سر تصدّی حکومت است.
نویسنده کتاب «قرآن و مسأله زن» تأکید می کند: در حوزه «البدائل المتعدده» که اجتهادهای مختلف وجود دارد، حکومت در قانونگذاری باید اجراپذیرتر را قانون کند نه بدترین را؛ که بعدا با شهروندان خود برخورد کند. حکومت در بحث حجاب هم باید ببیند که کدام فتوا اجراپذیرتر است و آن را قانون و بخشنامه کند.
مشروح گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی در پی می آید:
مستحضرید که راهکارهای مختلفی درباره حجاب مطرح شده است؛ از لایحه عفاف و حجاب که ترکیبی از نظرات سه قوا است تا گزارشی که زیر نظر آقای خاتمی منتشر شده است. لطفا در ابتدا به تقسیمبندی از ماهیت و انواع راهکارها بپردازید و به عنوان یک شخصیت حوزوی بفرمایید کدام یک از راهکارها برای شرائط امروز جامعه ایران مثبت میدانید؟
به گمانم بهتر است بحثهایی که به قبل از اجرا مربوط میشود را بگوییم. این مسأله یکسری بحثهای تئوریک دارد که اگر به آنها توجه شود به اجرا هم میتواند کمک کند. وقتی از اجرا شروع میکنیم، بدین معناست که در بحثهای تئوری همه مسائل حل و فصل شده است، اما به گمانم اینگونه نیست. صاحبنظران در سالهای قبل فرمایشاتی گفتهاند و به برخی از مسائلی که دغدغه من هم میباشد اشاره کردهاند که اگر اینها کنار هم بیایند مفید است.
من به چند نکته از زاویه تئوری نگاه میکنم و از اجرا شروع نمیکنم که چه راههایی وجود دارد و کدام را ترجیح میدهم؟ من میگویم مقداری به قبل از اجرا بپردازیم.
پوشش امر فرهنگی است
با فرهنگها، آداب، رسوم، زمانهها و قومیتها متفاوت است
نکته اول این است که همان طور که برخی از بزرگان سال گذشته اشاره کردند، حجاب و عفاف ملازم هم نیستند و این مغالطه باید به صورت واضح روشن شود. حجاب یعنی پوشش؛ و عفاف، خصلت درونی و حیاء و شرم است و به گمان من رابطه این دو که از دین نیز میتوان برای آن دلیل آورد این است که یکی امر انسانی و دیگری امر فرهنگی است. عفاف امر ذاتی، درونی و انسانی است و فراتر از فرهنگها است، اما پوشش در آن اندازهای که اشاره خواهم کرد، امر فرهنگی است و با فرهنگها، آداب، رسوم، زمانهها و قومیتها متفاوت است.
قرآن هم بین این دو فرق گذاشته است. در سوره نور خداوند درباره عفاف میگوید که ای پیامبر(ص) به مردان و زنان بگو هیز نباشند، «ذلِکَ أَزْکى لَهُم» تا پاکیزه شوند؛ این امر انسانی است. خداوند در سوره احزاب «جلباب» را مطرح میکند و اگر غلیظترین معنای جلباب که چادر است را برای آن انتخاب کنیم، لکن به تحلیل اجتماعی ختم میشود: «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن» تا آسیب نبینند.
پس اگر در جامعهای زنها آسیب نمیبینند، دیگر این گونه نیست. تفاوت این دو را نمیشود نادیده گرفت. به نظر من منطلق و نقطه شروع بحث ما باید آموزههای قرآنی باشد. چرا قرآن این قدر بین اینها زیاد فاصله انداخته است؟ یکی انسانی و ذاتی است؛ آدم هیز نباشد و این در هر فرهنگی قابل فهم است. همه در جامعه سوسیالیستی، کمونیستی و مسیحی میفهمند که هیز بودن چیز خوبی نیست. اما مقدار پوشش در فرهنگها متفاوت است. لذا قرآن مقدار پوشش را به فرهنگ جامعه آن روز، و هیز بودن را به یک مسأله انسانی و درونی ربط میدهد و میگوید پاکیزه میشوید. این نکته اصلی است.
آیا میتوانیم بگوییم یک میلیارد انسان با قومیتها و فرهنگیهای مختلف مثل یهودی، مسیحی، کمونیست، بودا و ... چون سرشان را نمی پوشانند بیعفاف هستند؟!
لذا میتوانیم بگوییم که عفاف با یک اندازهای از پوشش ملازمه دارد، اما نه با هر اندازهای که هر قوم و فرهنگی گفتهاند؛ مثل همان هیز بودن که عفاف با آن ملازمه دارد. یا چیزی که قرآن از آن به «تبرّج» یعنی خودنمایی کردن تعبیر میکند؛ اینکه زن بخواهد عناصر شهوت را نمایان کند، اینکه زن بخواهد زنانگی خود را در معرض عمومی قرار دهد؛ اینها با عفاف رابطه دارد، اما با اندازه و مقدار پوشش رابطه ندارد، و الّا اگر این طور باشد باید بگوییم یک میلیارد انسان بیعفت هستند، چون سرهایشان را نمیپوشانند. آیا میتوانیم بگوییم یک میلیارد انسان با قومیتها و فرهنگیهای مختلف مثل یهودی، مسیحی، کمونیست، بودا و... چون سرشان را نمی پوشانند بیعفاف هستند؟!
لذا بر اساس نگاه قرآن به بحث عفاف، باید مقداری زاویه دید و نگاهمان را بالاتر ببریم. دختران شعیب چوپانی میکنند. چوپانی علیرغم اینکه مردانهترین شغل اجتماعی است، اما قرآن میگوید آنان اهل حیا و شرم هستند: «تَمْشی عَلَى اسْتِحْیاء». قرآن صورت مسأله را پاک نمیکند، اما ما صورت مسئله را پاک میکنیم و میگوییم زنان نیایند و حرف نزنند. ولی قرآن میگوید زن راه برود اما با حیا راه برود، راه برود ولی «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِن» پا به زمین نزند. زن حرف بزند اما «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل». کسانی که کار دستشان است صورت مسأله را پاک میکنند و میگویند اگر بگوییم که زنان بیرون بیایند فلان جور میشود. قرآن این گونه نمیگوید، قرآن روی بخش آسیبزا انگشت میگذارد. قرآن نمیگوید حرف نزنید، میگوید بد حرف نزنید. نمیگوید بیرون نروید، میگوید بد بیرون نروید.
در کشورهای اسلامی اغلب زنها روسری ندارند
پس عفاف با اندازهای از پوشش ملازمه دارد و آن اندازهای است که شهوتآفرین و تبرجزا است، اما با بیش از آن ملازمه ندارد، و الِّا باید بگوییم هشت میلیارد آدم، بیعفاف هستند. در کشورهای اسلامی اغلب زنها روسری ندارند اما به قول عربها محتشم هستند، با شخصیت راه میروند، استاد دانشگاه و معلم هستند و کارهای خوبی میکنند. لذا همه اینها بیعفاف نیستند. پس عفاف با اندازهای از پوشش ملازمه دارد نه با آنچه که ما امروز میگوییم و تعریف میکنیم.
نکته دوم این است که درباره حجاب ما پنج بحث دینی داریم که طبقهبندی و تفکیک کردن آنها به فهم مسئله و دنبال راهکار بودن، کمک میکند:
اول، اصل پوشش است. اصل پوشش جدای از اندازه و مقدار آن، جزء مسلمات دین ما است. اگر کسی بگوید که اسلام درباره اصل پوشش حرفی ندارد، منکر یک ضروری شده است.
دوم اندازه و مقدار پوشش است. اندازه و مقدار پوشش مثل بند اول مسلّم و از مسلّمات نیست و در فقه اهل سنت و شیعه متفاوت است. دیدگاه رایج و مشهور در فقه شیعه این است که زنها به جز صورت و دستها تا مچ، بقیه بدن را باید بپوشانند. غیر از این، دیدگاههای شاذّی در ناحیه غلظت و رقیق بودن داریم. عدهای میگفتند و میگویند که زن باید دستها و صورت را هم باید بپوشاند. حتی امام خمینی(ره) تا قبل از انقلاب در رساله فارسی خود آورده بود که بنابر احتیاط واجب، زنها صورت و دو دستشان را هم باید بپوشانند. عدهای هنوز هم این حکم را واجب یا احتیاط واجب میدانند. البته امام بعد از انقلاب، احتیاط واجب را برداشتند.
پس دیدگاه مشهور داریم، دیدگاه غلیظتر از مشهور داریم و دیدگاههای رقیقتر از مشهور هم داریم. مرحوم آقای محمدباقر بهبودی در دهه شصت مقالهای نوشت و در مجله حوزه دفتر تبلیغات چاپ شد. ایشان در آن مقاله اندازههایی از پوشش را بر اساس اسناد و مدارک تاریخی کم کرد و گفت که عدم پوشش مقداری بالاتر از مچ هم اشکال ندارد. آقای بهبودی آدم ملّایی بود. کسی بود که کل بحار را تصحیح کرد، بر 45 جلد بحار تعلیقه دارد، کتابهایی در زمینه حدیث و قرآن دارد. نوشته وی در مجله حوزه چاپ شد البته کسی بر آن نقد نوشت.
میخواهم بگویم این دیدگاه مطرح است و نمیگویم درست است یا نه. ایشان میگفت آن زمان که دگمه مثل امروز نبود، آستینها بلند بود، زن میرفت هیزم میآورد و هیزم را روی سر میگذاشت میگرفت. یا روی پا مقداری بالاتر باز بود و میگفت اینها اشکال ندارد. امروزه برخی از فضلا درباره مو، مقداری دیدگاههای خفیفتری دارند و برخی فقها هم این دیدگاه را دارند اما اظهار نکردند.
درباره اندازه پوشش مثل اصل حجاب، وحدت و اجماع مسلّمی وجود ندارد
پس درباره اندازه پوشش مثل اصل حجاب، وحدت و اجماع مسلّمی وجود ندارد که اگر کسی درباره موی زن حرفی بزند، کافر و منکر ضروری دین شود. مگر فقها در رسالههای عملیه نگفتهاند که نگاه کردن به موهای زنان روستایی که به صورت طبیعی دیده میشود، اشکال ندارد؟ یا کنیزها و اهل کتاب در جامعه اسلامی موظف نیستند سرشان را بپوشانند؟ پس درباره مقدار و اندازه حجاب اختلاف وجود دارد.
بله همه اینها معتقدند که بدن و برجستگیهای بدن زن و چیزهایی که به تعبیر فقهی «محاسن» یا «معاصم» گفته میشود حتماً باید پوشیده شود.
مسأله سوم، بحث مدل و نوع است. رنگ پوشش چه باشد؟ چادر باشد؟ مانتو باشد؟ درباره اینها دستور الزامی نداریم. لذا تنوعی را در بین شیعیان لبنان، عراق و ایران میبینیم. مانتو و شلوار، و چادر داریم و ممکن است کسی بگوید فلان مدل بهتر است. حتی درباره رنگ هم دستور الزامی نداریم. فقط گفتهاند که با پوشش، برجستگیهای بدن نباید مشخص شود ولی مدل چه باشد؟ مانتو باشد؟ چادر باشد؟ کت و دامن با پوشیدگی کامل باشد؟ یا شلوار باشد؟ درباره اینها الزامی در کتابهای فقهی نمیبینیم.
آموزههای دینی دارای ضریب است و ضریبها یکسان نیستند
مسأله چهارم، بحث جایگاه ارزشی حجاب است. ارزشهای دینی و واجبات و محرمات در یک سطح نیستند، بلکه رتبهبندی دارند. اگر رتبهبندی رعایت نشود در فهم و تربیت آسیب میبینیم یعنی مسائل را جابجا میکنیم. آموزههای دینی دارای ضریب است و ضریبها یکسان نیستند. اینکه واجبات نماز را به رکن و غیر رکن تقسیم میکنند یک نمونه آن است. اینکه محرمات را به صغیره و کبیره تقسیم میکنند، نمونه دیگر است. باید بدانیم که جایگاه حجاب چیست تا زمانی که برای تحقق آن انرژی مصرف میکنیم و سرمایهگذاری میکنیم جای یک امر اولی را نگیرد و جای خود بنشیند.
روایتی از امیرالمومنین(ع) نقل شده که جوامع و امتها با چهار چیز شکست میخورند و یکی از آنها عوض شدن جای اصل و فرع است. در کتاب های فقهی میبینیم که بیحجابی را جزء گناهان کبیره نیاورند، مگر کسی که مصرّ بر آن باشد. این نشاندهنده جایگاه حجاب است و برای حکومت هم معنی پیدا میکند که اگر میخواهد به حجاب اهمیت دهد، در چه سطحی به آن بپردازد؟
لذا باید به جایگاه و ضریب ارزشی حجاب در آموزههای دینی توجه کنیم. فقها در کتابهای فقهی، حجاب را در ردیف حرمت غیبت، دروغ، پایمال کردن حق الناس و... قرار ندادهاند. بیحجابی حرام و جزء محرّمات الهی است، اما سطح ارزشی این حرام، جزء کدام یک از آنها است؟ و مبلّغ، مربی، جامعه و حاکم دینی چه مقدار باید به آن توجه کند؟
نکته پنجم بحث اجبار کردن حکومت است. این بحث اساساً در فقه سابقه ندارد و در سالهای اخیر مطرح شده است. مرکز مطالعات و تحقیقات زنان وابسته به حوزههای علمیه خواهران مجموعهای را تدوین و منتشر کرد و مصاحبهها و مقالات موافق و مخالف در آن مطرح شد. این بحث اختلافی است، دلیلی مستقیمی بر آن نیست و موافقان از عمومات استفاده میکنند. اینکه عمومات چه مقدار دلالت دارد یا نه، جای بحث دارد.
پس این امر، مسلّم و اتفاقی نیست، بلکه اختلافی است که آیا جزء وظائف حکومت است که متصدی شود یا نه؟ عدهای معتقدند که وظیفه حکومت تصدیگری نیست بلکه باید بسترسازی کند و موانع را بردارد. یعنی موانع بیحجابی را بردارد و بسترسازی فرهنگی کند، اما اینکه متصدی باشد دلیل دینی نداریم. عدهای هم میگویند که دلیل دینی داریم و به ادلّه اختیارات حاکم، امر به معروف و و نهی از منکر و التغزیر لکل حرام استناد میکنند.
اینها همه ادلّه عام است و اگر واقعاً مسأله مهمی بود باید دلیل خاصی میداشت. لذا اگر کسی گفت که حکومت نباید به حجاب اجبار کند، نگویند که ضد دین است. این مسأله مثل بحثهای دیگر مانند نماز صبح در شبهای مهتابی، شهرهای بزرگ، عدم خمس در جهیزیه پسر و... اختلافی است. در بحثهای اختلافی کسی مخالف دین تلقی نمیشود، اینجا هم نباید مخالف دین تلقی شود. مثلا در قول مشهور میگویند قربانی باید در مکه کشته شود، اما برخی دیگر از فقها میگویند که در هر شهری میتوانید قربانی را بکشید. آیا اینها ضد دین هستند؟ اینها بحثهای داخل فقه و درون دینی است.
کسی سوء استفاده نکند و بگوید کسی که گفت حجاب الزامی نیست مخالف حجاب است
لذا نباید کسی سوء استفاده کند و بگوید کسی که گفت حجاب الزامی نیست مخالف حجاب است. بحث این است که آیا حکومت میتواند متصدی شود یا نه؟ البته برخی به عمد بد معنا میکنند نه اینکه نفهمند، میفهمند که آن آقا هم مثل خودش با اصل حجاب موافق است و حرمت بیحجابی را قبول دارد اما بحث سر تصدّی حکومت است.
این پنج بحث درباره حجاب بحث دینی است که باید توجه شود که هر کدام در چه رده و جایگاه است. برخی جزء مسلّمات است و در برخی اختلافات فقهی جدی وجود دارد. لذا زمانی که اختلافات وجود دارد حکومت باید توجه کند که کدام دیدگاه معقولتر است تا آن را انتخاب کند.
در ابتدای انقلاب بعد از اینکه برای قانون اساسی، پیشنویسی نوشته شد و آن را به شهید صدر دادند، ایشان جزوهای برای برخی شاگردان خود نوشت. شهید صدر سخن بسیار جالبی دارد. ایشان میگوید: برخی مسائل اسلامی «متفقعلیه» است که قانون اساسی میشود. یک حوزه «منطقة الفراغ» داریم که دین چیزی نگفته است و مجلس قانونگذاری یا حاکم بر اساس مصالح آن را پُر میکند. یک حوزه، «الاجتهادات المختلفه» است که در آن فتاوای مختلف وجود دارد.
برای نمونه، درباره بلوغ دختر دو دیدگاهِ نُه سال و سیزده سال داریم. شهید صدر میگوید: حکومت باید ببیند کدام اجراپذیرتر است، آن را انتخاب کند و بدترین را انتخاب نکند. وقتی فتوای سیزده سال برای بلوغ دختران هم داریم و میدانیم سنّ نُه سال اجرایی نیست، چرا قانون با بدتر وضع میشود؟ به نظرم این سخن شهید صدر بسیار دقیق است.
در حوزه «البدائل المتعدده» که اجتهادهای مختلف وجود دارد، حکومت در قانونگذاری باید اجراپذیرتر را قانون کند نه بدترین را؛ که بعدا با شهروندان خود برخورد کند. حکومت در بحث حجاب هم باید ببیند که کدام فتوا اجراپذیرتر است و آن را قانون و بخشنامه کند.
جامعه باید به اقناع برسد
مطلب سوم این است که جامعه باید به اقناع برسد و جامعه تا به امری تَنْ ندهد و قانع نشود با زور چیزی به ثمر نمیرسد. اوائل انقلاب که دورۀ گذار بود مگر قانون و الزام وجود داشت؟ چرا اکثریت زنان به حجاب رو آوردند؟ چون امام خمینی(ره) را دیدند و به ایشان اعتماد کردند. او را دلسوز خودشان میدانستند و میدانستند که از حجاب خوشش میآید، لذا آن را انتخاب کردند.
چند سوال جدّی برای جامعه وجود دارد که حکومت و دستگاههای متصدی باید پاسخ دهند و جامعه را به اقناع برسانند. اگر راننده دید که آمپر بنزین پایین آمده باید بایستند، چون یا باک خالی است یا آمپر خراب است. یا کار شما خلاف است یا جامعه گمان میکند خلاف است.
اول: برای حکومت مسائل مهم تری وجود دارد، چرا آنها را در اولویت قرار نمیدهد؟ فقر، فساد، بیکاری و... جزء اولویتهای حکومت است. اگر واقعاً حکومت رشد و آسایش مردم را دوست دارد، چرا برای مسائل اولویتدار هزینه نمیکند؟
وظایف اصلی حکومت مسائل دیگر است. مبارزه با بیحجابی و... جزء وظایف درجه چندم حکومت است.
دوم: چرا متصدیان بین زنان ایران و زنان شیعۀ کشورهای دیگر فرق میگذارند؟ در لبنان زنان شیعۀ طرفدار حزب الله در مراسمهای این حزب شرکت میکنند؛ زنانی که حجاب ندارند و سرشان برهنه است. زنان در لبنان متهم نمیشوند که شخصیت و عفاف ندارند اما در ایران متهم میشوند. زنان شیعه عراقی در شهرهای مذهبی مثل کربلا و نجف رعایت میکنند، ولی در بغداد یا شهرهای دیگر حجاب را رعایت نمیکنند. درباره اینها چه میگویند؟ در سوریه خانم بشار اسد روسری ندارد و حکومت آنها را رمز مقاومت میدانیم! مردم ایران میگویند تبعیض و تفاوت گذاشتن را نمیفهمیم.
سوم: میگویند حکومت از منظر دینی به قضیه حجاب نگاه نمیکند، و الّا چرا در راهپیماییها و انتخابات با زنان بدحجاب مصاحبه میکنند؟ اگر بد هستند همه جا بد هستند. مردم این تفاوتها را نمیفهمد. مردم باید اقناع شوند، اگر بیحجابی و بد حجابی بد است چرا در انتخابات و راهپیمایی آنها را برجسته میکنید؟
زنان حس میکنند که نگاه حکومت جنسیتی است
چهارم: زنان حس میکنند که نگاه حکومت جنسیتی است. یعنی حکومت بین زن و مرد فرق میگذارد. به بدی، هیز بودن و مسائل دیگر مردان توجه نمیشود، میگویند با بیحجابی جامعه آسیب میبیند، خب مردان هم خود را نگه دارند!
این چهار سوال باید جدی گرفته شود چون جامعه ما اعم از زن و مرد به ویژه زنان این سؤالات را دارند.
بعد از انقلاب در کشورهای سوریه، لبنان و ترکیه حجاب رو به گسترش بوده و در کشور ما رو به افول بوده است؟ چرا؟ آنجا که قانون اجباری ندارند؟
نکته چهارم این است که گاهی میگویند که اگر ما این کار را نکنیم جامعه خرابتر میشود، در حالی که نقض آن زیاد است. بر اساس مشاهدات و آمار، بعد از انقلاب در کشورهای سوریه، لبنان و ترکیه حجاب رو به گسترش بوده و در کشور ما رو به افول بوده است؟ چرا؟ آنجا که قانون اجباری ندارند؟ لذا این تز غلط است.
اگر به اینها باشد میگویند زن بیرون نرود تا بد نشود!
در ابتدا عرض کردم که اگر به اینها باشد میگویند زن بیرون نرود تا بد نشود! اگر بیرون برود بد راه میرود، اگر حرف بزند بد حرف میزند در حالی که خدا رفتن را قدغن نمیکند بلکه بد رفتن را منع میکند. خدا حرف زدن را منع نمیکند بد حرف زدن را منع میکند. اگر این طور باشد کشورهای دیگر و اوائل انقلاب را چه کار میکنید؟ مردم اوائل انقلاب با اجبار و الزام باحجاب شدند؟
لذا این تز غلطی است و شاهد آن در کل عالم وجود دارد. تمام عالم که قانون حجاب ندارند یعنی فساد روز به روز گسترده میشود؟ این همه علم و دانش و سیر و سلوک و اخلاق و کتاب و... از فحشا که در نمیآید، بلکه از انسانهای سالم در غرب، شرق، آسیا و کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در میآید. در روستاهای شمال ایران، و بسیاری از جاها زن و مرد صبح و شب با هم کار میکنند و بخشی از موهای آنها هم بیرون است. فساد در اینجا بیشتر است یا در فلان خیابان در یک شهر بزرگ؟ لذا متصدیان این تز غلط را ـ که یا از روی نفهمی و ندانستن است و یا از روی تعصب ـ از ذهنشان بیرون کنند.
آخرین نکته این است که به گمان من حکومت باید نقش بسترساز و برطرفکنندۀ موانع را داشته باشد و به وظائف اصلیتر خود رسیدگی کند. لازم است حکومت مسائلی که برای آن تأسیس شده است را در اولویت قرار دهد. حضرت علی(ع) وقتی مالک را به مصر فرستاد، به وی فرمود: شهر را آباد کند، ثروتها را زیاد کند، امنیت برقرار کند و دشمن را دفع کند. هر چهار امر با هم برابر است.
عمران بلاد، امنیت، توفیر مال و زیاد کردن ثروت و دفع دشمن امور مهمی در کشورداری هستند، اما امروزه عمدتاً دفع دشمن اولویت اول شده است. شما دعوا نکنید نیاز نیست چاقو داشته باشید. کسی که اهل دعواست همیشه پنجه بوکس دارد و الا آدم آرام پنجه بوکس ندارد. شما اول دعوا راه میاندازید بعد میگویید پنجه بوکس باید داشته باشیم. شما دعوا راه نیاندازید آن وقت لازم نیست که پنجه بوکس داشته باشید.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟